درد مشترک
دفتر شعرتو ببند ترانمون به سر رسید...
بعد هزارتا خاطره پرنده از قفس پرید....
اون که صدای شیشه ایش طعنه میزد به خنده هام...
شکستن بغض منو حتی تو خوابم نمیدید...
رفتنو دل بریدنه حرف تموم آدما ...
بخت بلند عاشقی نه با توهه نه با منه...
در انتهای معجزه منتظر بهانه ای نقطه ی پایان همین قصه ی عاشقانه ای...
مثل یه شک بی دلیل نمیرسی به باورم مثل یه درد مشترک مثل همین ترانه ای...
گذشتن از گذشته ها معنی زنده موندنه...اسم تو رو نخوندنا خواب منو سوزوندنه...
رفتنو دل بریدنه حرف تموم آدما...
بخت بلند عاشقی نه با توهه نه با منه...
نظرات شما عزیزان: